زائرانه



حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام
 

 پیغمبران عرش خدا در تحیُرند

 بر ساحت مقام شما غبطه می خورند

 

 تا آدم از زبان خدا وصف تان شنید

 از قصد رفت وبا عجله سیب سرخ چید

 

عیسی به محض خنده تان خنده می کند    

 صد مرده را نگاه شما زنده می کند


 

 عمر بلند خضر نشان عنایتت

ا و خورده جرعه ای ز شراب ولایتت

 

 موسی برای معجزه ی ادعای خویش    

 با ذکر« یاعلی» به زمین زد عصای خویش

 

 داوود اگر صدای خوشی دارد از شماست

 او ذاکر بزرگترین هیئت خداست

 

 چشم امید حضرت ایوب سوی  توست

  دست نیاز بیعت ایوب سوی توست

 

 نوح نبی برای مدارای سرنوشت

 بر بادبان کشتی خود «یاعلی» نوشت

 

 نور محبت تو به یونس حیات داد

 او را ز دخمه ی دل ماهی نجات داد

 

 لقمان نشست محضرتان و فخیم شد

  او پای منبر سخنانت حکیم شد

 

 یعقوب با توسل برتو شفا گرفت

 بردیده خاک پای تو را توتیا گرفت

 

 یوسف اگر ز چاه حسادت رهیده شد

 او با نخ عبای تو بیرون کشیده شد

 

 باد صبای مُلک سلیمان شمیم توست  

  قالیچه ی پرنده ی او هم گلیم توست

 

 الیاس خادم حرم عترت شماست

 او ریزه خوار سفره ی پربرکت شماست

 

 وردلبان صالح و ادریس یا علیست

 پیر طریق بندگی انبیاء علیست

 

وحید قاسمی  

 

 


امیرالمومنین علی علیه السلام

 

ز خورشید گردون فراتر منم من

که خاک کف پای حیدر منم من

 

سزد گر ملک لب گشاید به مدحم

که مداح مولای قنبر منم من

 

علی (ع) آن که گر پرسی از وی که هستی

بگوید که ساقی کوثر منم من

 

نگهبان دین دست حق روح قرآن

رسول خدا را برادر منم من

 

مسیحا شود زنده با یک نگاهم

که جان عزیز پیمبر (ص) منم من

 

به دریای طوفانی دهر کشتی

به کشتی توحید لنگر منم من

 

به پیغمبران رهنما در بلاها

به ختم رسل یار و یاور منم من

 

چه بالاتر از این چه نیکوتر از این

که همتای زهرای (س) اطهر منم من

 

علی (ع) جان احمد علی (ع) کفو زهرا

علی (ع) باب شبّیر و شبّر منم من

 

علی (ع) نوح ایمان علی (ع) روح قرآن

علی (ع) صاحب سِرّ داور منم من

 

علی (ع) قطب عالم علی (ع) محور حق

علی (ع) پیر جبریل پرور منم من

 

علی (ع) شیر و شمشیر و دست الهی

علی (ع) فاتح بدر و خیبر منم من

 

علی (ع) حجت و هادی و  پیر و مرشد

علی (ع) میر و سالار و سرور منم من

 

کجا می گریزند از دامن من

بیایید مولا و رهبر منم من

 

امامی که از خشم دوزخ رهاند

شما را به فردای م منم من

 

امیری که در جنگ های پیاپی

نبی گفت مدحش مکرر منم من

 

چراغی که شب های تاریک سوزد

به ویرانه های محقر منم من

 

دلیری که از ناله دردمندی

بلرزد وجودش سراسر منم من

 

کریمی که در جنگ شمشیر خود را

ببخشد به خصم ستمگر منم من

 

عزیزی که در تلخکامی نبی را

بود جان شیرین به پیکر منم من

 

به صحرا بگوئید من ابر و بادم

به دریا بگوئید گوهر منم من

 

به گیتی بگوئید من رهنمایم

به گردون بگوئید محور منم من

 

به آخر بگوئید اول علی (ع) بود

به اول بگوئید آخر منم من

 

به مظلوم گوئید من یار مظلوم

به ظالم بگوئید حیدر منم من

 

ولیِّ خداوند، مولود کعبه

که بخشید بر کعبه زیور منم من

 

مطاف حرم روح حج رکن ارکان

صفای صفا روح مشعر منم من

 

به من می سزد اقتدار خدایی

که عبد خداوند مظهر منم من

 

رفیق شفیق فقیران کوفه

ولی الله دادگستر منم من

 

امامی که ایتام ویران نشین را

بگیرد چو فرزند در بر منم من

 

شهیدی که گردیده گلگون ز خونش

مصلی و محراب و منبر منم من

 

کشاورز صحرا، چراغ خرابه

امیر و خداوند کشور منم من

 

ز مضمون شیرین در این باغ میثم

به نخل تو آنکو دهد بر منم من

 

 

استاد غلامرضا سازگار

 

 


امیرالمومنین علیه السلام

 

ﺷﺄﻥ تو در اندیشه ما جا شدنی نیست

درکوزه که جا دادن دریا شدنی نیست

هرچند که توصیف تو مولا شدنی نیست

تو لطف کنی ناشدنی ناشدنی نیست

طبعی که نپرداخت به نام تو تلف شد

بر خاک نوشتند علی ؛ در نجف شد

 

ماییم و دلی مست در ایوان طلایی

احسنت ! چه معماری انگشت نمایی

تاریخ ندیده به خود اینگونه بنایی

دارد هنر شیخ بهایی چه بهایی.

هرکس که تو را دید به زانو زدن افتاد

در صحن تو خورشید به جارو زدن افتاد

 

در خلقت تو هرچه خدا داشت عیان شد

در روز ازل هرچه دلت خواست همان شد

هر کس که گدای تو شد آقای جهان شد

از برکت نام تو اذان نیز اذان شد

سردار بجز میثم تمار نداریم

ما غیر علی با احدی کار نداریم

 

از ظرفیت خویش فراتر چه بگویم؟

گنگ است زبان پیش تو دیگر چه بگویم؟

از تو که خدا گفته مکرر چه بگویم؟!

هیچ است علی، پیش تو من هر چه بگویم

مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه ست

چیزی که عیان است چه حاجت به بیان ست

 

نام تو شده قدرت بازوی پیمبر

در غزوه احزاب تویی یک تنه لشکر

یک ضربه ات از کل عبادات فراتر

با فاطمه شد قدرت تو چند برابر

غیر از تو علی هیچ کسی حصن حصین نیست

یا فاطمه گفتی رجزی بهتر از این نیست

 

باید که به رخ ها بکشانی هنرت را

آسوده کن این مرتبه تیغ دوسرت را

رندی کن و یک گوشه رها کن سپرت را

صفین محیاست بیاور پسرت را

چشم تو گره خورده به ابروی اباالفضل

وصل است به تو قدرت بازوی اباالفضل

 

مجید تال    

 

 


 

امیرالمومنین علیه السلام

 

 

مولای ما نمونه ی دیگر نداشته است

اعجاز خلقت است و برابر نداشته است

 

وقت طواف دور حرم فکر می کنم

این خانه بی دلیل ترک برنداشته است

 

دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی

آیینه ای برای پیمبر نداشته است

 

سوگند می خورم که نبی شهر علم بود

شهری که جز علی در دیگر نداشته است

 

طوری ز چارچوب در قلعه کنده است

انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است

 

یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود

یا جبرییل واژه ی بهتر نداشته است

 

چون روز روشن است که در جهل گمشده است

هر کس که ختم نادعلی بر نداشته است

 

این شعر استعاره ندارد برای او

تقصیر من که نیست برابر نداشته است

 

 

سید حمیدرضا برقعی


 


 

فاطمیه

شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

 

هیچکس نیست که دستی به دعا بردارد
یا که باری ز سر شانه‌ی ما بردارد

هرکه زخمی به تن از خیبر و خندق دارد
آمده تا که از این خانه دوا بردارد

حُرمت خانه‌ی ما حُرمت بیت‌الله است
فاطمه با پدرش شأن برابر دارد

آنقدر زود درِ خانه پر از آتش شد
که نشد صاحب این خانه عبا بردارد

پسری شد سپر و مادری از پا افتاد
فضه آمد که مگر فاطمه را بردارد

سوره‌ی کوثر حیدر سر راه افتاده
کاش پا از سر قرآن خدا بردارد

با پر زخمی خود راه  سپاهی را بست
که علی را ببرد خانه و یا.  بردارد

 

 

 محمد بختیاری           

 

 


 

به نام خدا

 

شهادت رئیس مذهب شیعه ، امام جعفر صادق (ع) را تسلیت عرض می نماییم .

 

 






 

برای استفاده از اشعار و تصاویر و فایل های صوتی بمناسبت شهادت امام صادق (ع) در تلگرام

به کانال شعر وبلاگ زائرانه بپیوندید

 

کانال تلگرامی اشعار آئینی (کلیک کنید)

 

 

باتشکر

التماس دعا

 

 


حضرت زهرا سلام الله علیها

 

دل من بی تو  «دیر یا زود» است
بی تو آیینه بود و نابود است

دور افتاده پلکم از رویت
سایه از آفتاب مطرود است

تکیه بر خویش فاش­گوی بلاست
درد پهلو ز دست مشهود است

مگر آیی ز کوی رنگرزان
که لباس تو جلوه­ آلود است

چشم در رفتن از خود است چو تو
یکی از شیعیان ما رود است

رو گرفتی به زلف خویش ز من
سر شعله خضابش از دود است

خنده ­ات طول اگر کشید چه باک
دیر هم در مذاق ما زود است

راه خود را گرفته گویا درد
حالت انگار رو به بهبود است

زخم اگر خورده ­ای کرامت توست
سیب این باغ طعمه ­ی جود است

باغ داری به تن نه پیراهن
میخکت تار و لاله­ ات پود است

پشت هیزم نمی­ رسد به بهشت
این حرامی ز چوب نمرود است

 

محمد سهرابی

 


شهادت حضرت صدیقه طاهره (س)

 

شد فدک، بعد از پیمبر ، کفر و ایمان را محک
کرد رسوا خویشتن را دشمن از غصب فدک

فاطمه ، لطف خفی، روح نبی ، جان علی است
آنکه ذکر خیر او باشد همه ورد ملک

عالم از ام ابیها نور هستی چون گرفت
دارد او بر گردن خلق جهان حق نمک

حضرت صدیقه اطهر، نمی گوید خلاف
کذب قول آن منافق هم، ندارد هیچ شک

صحبت از ارث و وراثت، خود کمال ابلهی است
پیش بانویی که مهر او سما است و سمک

از نبی گیرم، نماند ارث بر فرض محال
حق ذی القربای پیغمبر، نبود از ما ترک

مردکی، مردم فریبی، با ریایی ، بی حیا
آن که اندر مکتب شیطان بود شاگرد یک

شد سراپا مست دنیا، زد به عقبی پشت پا
نام خود در لوح اعدای محمد (ص) کرد حک

با دروغ و ظلم بهتان بست باب علم را
باطل آمد جای حق چون دید حق را بی کمک

وای در محراب قدس و منبر طاها نشست
خائنی پست و منافق با دو صد دوز و کلک

جلوه گر صبر خدا، تیغ ید الله در نیام
رفته خیر المرسلین و مرتضی مانده است تک

در چنین دور خطرناک و زمان فتنه بار
نطق زهرا کرد رسوا خائنان را یک به یک

جسم او چون گوهری بشکست و پنهان شد به خاک
در پی او سال ها بیهوده می گردد فلک

قبر زهرا مخفی و قبر امامان در بقیع
لیک در بیت محمد(ص) آن دو غاصب مشترک

در لهیب عشق و غیرت سوزد و گوید حسان
العجل یا حجت المهدی، یدالله معک

 

مرحوم حبیب اله چایچیان

 

 


 

فاطمیه

 

در بین کوچه های مدینه شهید شد
آن مادری که یک شبه مویش سپید شد

در، هم زبان به شکوه گشود و  در آن غروب
آتش برای فتح حریمش کلید شد

در گیر و دار جزر و مد تازیانه ها
باران لطف اهل مدینه شدید شد

با آتشی که شعله کشید از در بهشت
آماده ی تسلی پهلو ، حدید شد

دستش شکست و دامن حق را رها نکرد
بانوی خسته بانی رازی رشید شد

سیلی دست سنگی دیوار و دست باد
یعنی دو گوشواره ی او ناپدید شد

انداخت سایه دست کبودی به روی ماه
وقتی که آفتاب خدا بی مرید شد
 
این گونه بود عاقبت غربت امام
یک جامعه تباهِ دو فکر پلید شد

مشرک شدند بعد نبی مردمان شهر
تنها ببین مظاهر بت ها جدید شد

ریشه دواند در دل دین انحراف ها
دستان کینه نیز بر علت مزید شد

تا منبر رسول خدا نیم قرن بعد
جای شراب خواری ده ها یزید شد

آری حسین فاطمه در قتلگاه نه !
در بین کوچه های مدینه شهید شد



یوسف رحیمی      

 


فاطمیه - شهادت حضرت زهرا  (س)

 

در را که با شتاب لگد وا نمی کنند
دیوار را که صفحه گلها نمی کنند

گلبرگ یاس را که به آتش نمی کشند
سیلی نصیب صورت حوراء نمی کنند

آتش به درب خانه ی رهبر نمی زنند
توهین به بیت سرور و مولا  نمی کنند

با کودکان خانه که مشکل نداشتند
رحمی چرا به گریه ی آنها  نمی کنند

مردم به جای بیعت و همیاری امام
غربت نصیب رهبر تنها نمی کنند

در پیش چشم غیرت مردانه ی کسی
حمله به دست و بازوی زن ها نمی کنند

زن را به قصد کشت به کوچه نمی زنند
جمعی اگر زدند تماشا نمی کنند

کاری اگر به دست تماشاگران نبود
دیگر گره ز کار عدو وا نمی کنند

حتی اگر سفارش پیغمبری نبود
اینگونه با ولای علی تا نمی کنند

دردا که درد دین به دل اهل خدعه نیست
حیله گران ز توطئه پروا نمی کنند

 

حاج محمود ژولیده

 

 


شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

 

زهرا همان کسی است که بیت محقرش
طعنه زده به عرش و تمامی گوهرش

او را خدا برای خودش آفریده است
تا اینکه هر سحر بنشیند برابرش

شرط پیمبری به پسر داشتن که نیست
«مردی» پیمبر است که زهراست دخترش

مانند احترام خداوند واجب است
حفظ مقام فاطمه حتی به همسرش

یک نیمه‌اش نبوت و نیمش ولایت است
حالا علی صداش کنم یا پیمبرش

دست توسل همه‌ی انبیا بود
بر رشته های چادری صبح مش
 
ما بچه‌های فاطمه ممنون فضه ایم
از اینکه وا نشد پس در پای دخترش

مسمار در اگرچه برایش مزاحم است
اما مجال نیست که بیرون بیاورش

 

علی اکبر لطیفیان

 

 

 


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

پخش پوشاک عمده زنانه و دخترانه اول صنعت بی همتا بلوچستان liliputi مد و لباس دانلود آهنگ های حدید ریموکس سگ پامرانین وارداتی 09124040030 امامی همیشه یه راه هست...